تو تمام دقایق نشمرده زندگی منی
انها که نشستهام لب پنجره
باد پیچیده در موهایم
قلبم تند زده
انها که پایم را فرو بردم تا مچ در اب سرد رود
تو تمام دقایق نشمرده منی
همانها که برای تکرارشان باقی دقایقم را نسیه میدهم
تو برگ درختی در پاییز
زرد و سرخ
همانها که بچهها در راه مدرسه جمع میکنند برای لای کتاب
همانها که سالها بعد لای کتابهای فراموش شده پیدا میشوند
تو تمام زندگی منی
من در رویاهایم دوباره به دنیا میایم
دوباره ده باره صدباره
و هربار تو تمام زندگی من میشوی
هربار
ده بار
هزاربار
میشوی زندگیم
میشوی روح و عمرم
میشوی جانم
No comments:
Post a Comment